حسن فروزانفرد از مسئولیت اجتماعی شرکتها، فرصتها و تهدیدهای آن میگوید
مسئولیت اجتماعی شرکتها محصول اقتصاد آزاد است
اقتصادی
بزرگنمايي:
فصل اقتصاد - مسئولیت اجتماعی با فعالیتهای خیرخواهانه تفاوت معناداری دارد؛ در جوامع توسعهیافته مردم به آگاهیای دست یافتهاند که اجازه نمیدهند صاحبان ثروت به سود یکجانبه دست یابند. حسن فروزانفرد، فعال اقتصادی میگوید: جامعه رفتارهای یکجانبه سودطلبانه صاحبان ثروت و سرمایه را محدود میکند و آنان را وادار میسازد که برای پایداری خودشان در صحنه اقتصاد و کسبوکار کمکم مسئولیتهایی به عهده بگیرند. فروزانفرد معتقد است که باید این رفتارها نظاممند شود تا کمتر مورد سوءاستفاده قرار گیرد. این مصاحبه را بخوانید.
گفت وگو از لیلا ابراهیمیان/آینده نگر
*مسئولیت اجتماعی شرکتها از کجا آمده است و ادبیات آن حاصل چه فعلوانفعالات اجتماعی در طول زمان است؟
مسئله مسئولیتپذیری اجتماعی شرکتی حاصل مجموعهای از تحولات در دو سده گذشته است در مسیر توسعهای که کشورهای توسعهیافته با آن حرکت کردند و تحولاتی که در عرصه اجتماع و اقتصاد رخ داد. بیش از صد سال پیش یعنی در اوایل قرن بیستم وقتی میخواستند از انسان در محیط کار صحبت کنند از واژه «کارگر» استفاده میکردند؛ این کارگر متناسب با تحولات اقتصادی و اجتماعی به «نیروی کار» تبدیل شد و پس از تحولاتی که رخ میدهد و تغییر جایگاه نیروی کار در تولید ارزشافزوده به «منبع یا منابع انسانی» تبدیل میشود و بعد تحولات اقتصادی، اجتماعی و تکنولوژیکی موضوع «سرمایههای انسانی» را مطرح میسازد و به واژه سرمایه انسانی میرسیم و امروز در جوامع توسعهیافته و شرکتهای پیشرفته از واژه کارکنان سازمان استفاده میکنند؛ یعنی وقتی میگوییم کارکنان یک سازمان میگوییم مردمان یک سازمان. موقعیتی که بر کارگر مترتب بوده هیچ ربطی به حقوقی که الآن برای مردمان در سازمان مترتب هست ندارد. اکنون سازمانها بهجایی رسیدند که کارکنان سازمان، مدیر خود را انتخاب میکند. واژهگزینیها حاصل تحولات اجتماعی، اقتصادی و جامعهشناختی است. زمانی که از مسئولیتپذیری اجتماعی حرف میزنیم باید ریشههایش را مطرح کنیم و بگوییم چه کسی در این رابطه صحبت کرده و چه شده که در این زمینه صحبت شده تا بتوانیم درک کنیم که ما چه نسبتی با این واژه در اقتصاد و کشورمان داریم و بایستی چهکاری با آن انجام دهیم و این واژه چه نسبتی دارد با واژههای دیگری که فکر میکنیم در فرهنگ خودمان مترادفش هستند و گاهی اوقات بهصورت اشتباه به کار میبریم؛ مثلاً وقتی خواستیم واژه people یا مردمان سازمان را در مدلهای تعالی سازمانی به فارسی ترجمه کنیم گفتیم کارکنان سازمان؛ درحالیکه people دیگر معنی کارکنان سازمان را نمیدهد. مسئولیتپذیری شرکتها حاصل تحولاتی است که در طول این یک سده رخداده؛ یعنی توسعه مردمسالاری یا دموکراسی بهگونهای تأثیر گذاشته و اهمیت افراد و نظرات افراد و جامعه را توسعه داده که دیگر موضوع مشتریمداری کفاف موفقیتهای بنگاه اقتصادی را نمیدهد.
*ترمینولوژی «مشتریمداری» چه ارتباطی با مسئولیت شرکتها دارد؟
مشتریمداری برای چهار یا پنج دهه قبل از این است. توسعه و تأثیرگذاری رسانه و شکلگیری اندیشههای اجتماعی تشکلها و احزاب و فعالیتهای اجتماعی افراد زمینه را فراهم ساخته که یک ذینفع شفاف و روشن به ذینفعان بنگاه اضافهشده و آنهم سهم عمومی اجتماع در مقابل یک شرکت و در مقابل کارکرد اجتماعی یک شرکت و یک مجموعه است بدون اینکه لازم باشد همه اعضای آن اجتماع مشتریان آن شرکت باشند. بنابراین اگر جامعهای بهاندازه کافی توسعه پیداکرده باشد ازنظر اجتماعی ابزارهای برقراری ارتباط، تعاملات اجتماعی و قدرتهایی که در قالب تشکلهای رسمی و غیررسمی در اجتماع به وجود بیاید آن گاه قدرت جدیدی به نام اجتماع و آثار اجتماعی فعالیت یک بنگاه اقتصادی هم بهعنوان یک ذینفع مهم در آینده و پایداری یا عدم پایداری آن در حال خودنمایی است. این اتفاق در کشورهای توسعهیافته نزدیک به نیم قرن سابقه دارد و بهتناسب رشد عمومی اجتماع ازنظر تحصیلات، دسترسی به رسانه، تواناییهایی که در جامعه برای توسعه فعالیت تشکلهای رسمی و غیررسمی به وجود آمده، احزاب مختلف، شکلگیری حمایت از مصرفکنندگان و بسیاری از آیتمهای دیگر زمینهای را فراهم کردند مخصوصاً حوزههای محیطزیستی، حامیان محیطزیست، گروههای اجتماعی و NGOهایی که در حوزههای حمایت از مصرفکنندگان و حمایت از محیطزیست شکل گرفتند فضایی را به وجود آوردند که اینها میتوانند از طریق رسانههای خود یا مکانیزمهای اثرگذاریشان روی جامعه روی برند یک سازمان یا یک مجموعه تأثیرگذاری مثبت یا منفی داشته باشند.
* نتیجه این تحولات چه بوده است؟
از وقتی این تأثیرگذاری خودنمایی کرده و نمونههایی از موفقیت و شکست به خاطر این تأثیرگذاری اجتماعی خودنمایی کرده کمکم شرکتها و سازمانهایی که هشیارتر و آگاهتر بودند و حواسشان به خودشان جمعتر بود به این جمعبندی رسیدند که باید حواسشان به آثار اجتماعی رفتارهای خودشان در جامعه باشد؛ آثاری که در فعالیتهای مربوط به تأمین نیروی انسانی و نحوه بهکارگیری نیروی انسانی در جامعه بر جا میگذارند و آثاری که از طریق بهکارگیری منابع تجدیدپذیر در جامعه به بار میآورند مثلاً از سوخت فسیلی یا از زغالسنگ استفاده میکنند و آلودگی به وجود میآورند یا پس از تولیدشان پسابها و آلودگیهای ثانویه به وجود میآورند که اینها زمینه آلودگی محیطزیست اطراف را فراهم میسازند یا از نیروهای انسانی استفاده میکنند که حقوقشان را رعایت نمیکنند یا در نوع قراردادهای کارشان یا نوع قراردادهای تامینشان استانداردهای لازم رعایت نشده و آسیبزننده به ذینفعان است. این آثار اجتماعی توسط جامعه دیده میشود و نمونههای منفیاش بهویژه با سطح خیلی گستردهتر بازتولید میشود و بسیاری از افرادی که ممکن است هیچ موقع با این شرکت نه مراوده تجاری داشتند، نه با آن کارکردند، نه قرار است برایش کار کنند و نه حتی نزدیکش زندگی میکنند نسبت به این سازمان موضعگیری میکنند و این موضعگیری مثبت یا منفی میتواند بر برقراری یا پایداری این سازمان مؤثر باشد. اول این تحولات اجتماعی حاصلشده و پس از آن شرکتها به این جمعبندی رسیدند که باید برای پایداری به موضوع آثار اجتماعی فعالیت بنگاه توجه داشته باشند و کمکم کشورهای گوناگون در این زمینه ایدهها، دیدگاهها و ویژگیهایی در نظر گرفتند و نهایتاً حتی در سطح بینالمللی سالهاست استاندارد مسئولیتپذیری اجتماعی شرکتها را داریم و اینقدر این موضوع تکرار شده و همه در موردش موضع گرفتند که به این جمعبندی رسیدند که نهتنها شرکتها و برندهای بزرگ موظفاند از رفتارهای غیرمعقول حفاظت کنند و آثار منفیشان را در اجتماع کاملاً مدیریت کنند، بلکه باید همه تأمینکنندگان و متعاملین با خود را هم وادار سازند که حداقلهایی را رعایت کنند؛ لذا تلاش کردند دانش و فهمی که حاصل کردند را در قالب استانداردهایی در سطح بینالمللی منتشر سازند که موردتوجه بقیه هم قرار بگیرد؛ حالا کار بهجایی رسیده که صاحب یک برند بزرگ در سطح بینالمللی حتی اگر با شرکتهای کوچکتر یا پیمانکاران و یا تأمینکنندگان فرعی کار کند که آنها دقت نظر لازم را در رعایت اصول مسئولیتپذیری اجتماعی نداشته باشند برند اصلی هم آسیب میبیند.
* مسئولیت اجتماعی مسئولیت چه کسی در مقابل چه چیزی است؟
شرکتها پیشتر فکر میکردند که فقط در مقابل حداکثر مشتریانشان مسئول مستقیماند؛ یعنی شرکتی که تولیدکننده خودرو است بایستی رضایت کسی که مستقیم به او خودرو میفروشد را جلب کند و باید با مشتریاش کنار بیاید و نیازهایش را برآورده سازد و به قیمت مناسب بفروشد و مشتری هم راضی باشد. در طول زمان کار بهجایی رسید که این حوزه را مدیریت کردن دیگر برای بنگاه و پایداریاش کفایت نمیکرد؛ چون تعداد زیادی از افراد جامعه در گروههای اجتماعی مختلف نسبت به آثار حضور این شرکتها و رفتارشان تحت تأثیر قرار میگرفتند و متناسب با اینکه این تأثیرات برایشان مثبت یا منفی بود به همدیگر بازخورد میدادند و این بازخوردها آثار مثبت و منفی فراوانی بر ادامه فعالیت این شرکتها داشت؛ مثلاً یک شرکت سیمان در کنار یک شهر بزرگ سیمان تولید میکند. جامعه محلی کمکم آگاه شده و فهم پیداکرده و اطلاعاتش افزایشیافته و گروههای محلی شکل گرفتند و نسبت به آثار زیستمحیطی فعالیت شرکت سیمان در جامعهشان آگاهی پیدا میکنند و به این فکر میکنند که چرا باید این شرکت در این منطقه کار کند و سودش را به دست بیاورد اما مردم اینجا زیر آثار منفی و همسایگی این شرکت باشند و هوای نامطلوب، سروصدا یا هر مسئله دیگری به آنها فشار آورد. یعنی جامعه محلی این شرکت تا چندی پیش ساختاریافتگی، درک و هشیاری نسبت به آثار منفی که کارکرد این شرکت در آینده او داشت نداشته ولی الآن کمکم این جامعه محلی هشیار و دانا شده و در آن گروههای اجتماعی رسمی و غیررسمی شکلگرفته که حقوق خود را میشناسند و پیگیری میکنند. این مجموعه صرفاً نمیتواند بگوید تمرکزش بر روی رضایت مشتریانش است و اگر آنها راضی باشند و باقیمت مناسب کالای باکیفیت بفروشد شرکت پایدار است که دیگر اینگونه نیست و غیر از اینکه باید آن روابط را رعایت کند و تحکیم ببخشد و بهبود دهد، بایستی به جامعه اطرافش هم نگاه کند و اگر اینها را قانع نکند که حضورش را در این منطقه برای آنها نقش توسعهای و نقش مثبت دارد و در کنار آثار منفی که وجود دارد مجموعهای از آثار مثبت جبرانی را تعریف نکند، جامعه محلی میتواند اینقدر پافشاری کند که باعث تعطیلی شرکت شود. موضوع مسئولیتپذیری اجتماعی در مورد مسئولیت شرکتها و سازمانها در مقابل مجموعه جامعهای که با آن زندگی میکنند و حتی گاهی اوقات در مورد جامعه جهانی، مسئولیتشان درباره فعالیتهایی که انجام میدهند، کار اقتصادی که میکنند، خریدی که انجام میدهند، نحوه بهکارگیری نیروی انسانیشان، شکل رعایت قوانین و مقرراتی که انجام میدهند، آثاری که محصولات آنها بر جامعه دارد و غیره.
* نسبت مسئولیت اجتماعی در سپهر اجتماعی با فعالیت خیریهها چیست؟
یکی از فعالیتهایی که در عرصه مسئولیتپذیری اجتماعی شرکتها مطرح میشود توجه به گروههای اجتماعی آسیبپذیر است؛ یعنی یک شرکت در مجموعه و سپهر مسئولیتپذیری اجتماعی که باید به آن توجه کند بایستی به کیفیت محصول خودش در گام اول توجه ویژه داشته باشد برای گروهی از اجزای جامعه که مصرفکننده او هستند. از حوزه مصرفکنندهها که خارج شویم باید به سراغ کارکنان برویم؛ یعنی کسانی که برای سازمان کار میکنند و سپس روابط کاری مناسب حرفهای و همراه با رعایت اصول و مقررات و اخلاق تا اینها آسیبی نبینند و روابطش را با آنها تنظیم کند. پس از کارکنان به ذینفعان نزدیکتر بنگاه مثل تأمینکنندگان و توزیعکنندگان و شبکه توزیع و شبکه تأمین میرسیم و باید روابط را با اینها طوری تنظیم کنند که به آنها آسیبی نزند و برایشان آثار منفی نداشته باشد. پس از این در حوزه محیطزیست درزمینه آثاری که چه در فرایند تأمین و تولید در محیطزیست باقی میگذارد و چه آثاری که در فرایند تولید نهایی و مصرف کالایش بر محیطزیست باقی میماند باید در این زمینه مسئولیتهای خود را تعیین کند بهگونهای که آثار منفی برای جامعه نداشته باشد و حتی بتواند آثار مثبت برای جامعه داشته باشد. از اینها که بگذریم یک موضوع دیگر هم هست و این است که در جامعه گروههای اجتماعی هستند که به هر دلیلی دچار قسمتی از ناتواناییها، محدودیتها و یا آسیبپذیری هستند. شرکتها در سپهر مسئولیتپذیری اجتماعیاش باید بهاندازه توان، جایگاه و امکاناتش جایی برای همراهی با تعدادی از این گروههای اجتماعی آسیبپذیر ترتیب دهد. ممکن است یک مجموعه بگوید میخواهم به حوزه آموزش کودکانی که به دلایل مختلف بد سرپرستی یا بیسرپرستی دچار مشکلاند توجه بکنم و این تکه را با توجه به آگاهیها و توان مالی خودم یا جایی که قرار گرفتم بهعنوان هزینههای خیریه انتخاب کردم. مفهوم خیریه و رفتارهای خیراندیشانه و کمک به برخی از جوامع هدف یکی از اجزای چندگانه مسئولیتپذیری اجتماعی بنگاه است.
* وقتی از شرکتها به مسئولیتهای اجتماعی میرسیم مبنای فعالیتهای خیرخواهانه فعالیتهای بنگاهی است. برخی معتقدند که این فعالیتها بسترهای مالیاتگریزی است.
آنچه در جامعه ما هم به خاطر اعتقادات مذهبی و هم رفتارهای اخلاقی که در جامعه بهعنوان جامعهای با تمدن باسابقه وجود داشته این بوده که افراد به دلایل شخصی، اعتقادی، مذهبی و اخلاقی همواره در طول سالیان دراز گذشته ما فعالان اقتصادی و افرادی که در حوزه بازار و تولید فعالیت میکردند و منابع و درآمدهایی داشتند به روشهای گوناگون بخشی از درآمدهای خود را صرف کارهای خیریه میکردند که یا به شکل تشکل جدی، موسسه خیریه و یا فعالیت حرفهای درمیآمده یا بهصورت پرداختیهای غیرمتمرکز و گاهبهگاه متناسب با موقعیتها و فرصتها توسط این افراد یا مجموعه انجام میشده و این نمونه همچنان برقرار است؛ یعنی افراد متناسب با اتفاقات یا حوادثی که در جامعه میافتد یا موضوعات و موقعیتهای مذهبی و آیینی احساساتشان تحت تأثیر قرار میگیرد و نسبت به ناتوانان یا گروههای اجتماعی آسیبدیده احساس مسئولیت میکنند و تلاش میکنند قسمتی از منابع درآمدی یا بخشی از داراییها یا ثروت خود را در این مسیر برای اصلاح امور صرف کنند که به این رفتار خیرخواهانه میگوییم و در چارچوب هزینههای یک سازمان اینها را بهعنوان هزینههای خیریه ثبت میکنند مثل موقعی که سیل یا زلزله رخ میدهد، نزدیک باز شدن مدارس است، نزدیک عید نوروز، عید فطر، ماه رمضان و... است که به خاطر تأثیرگذاری این اتفاقات و موقعیتها و روزهای نشانهدار در تقویم افراد یا شرکتها تحریک میشوند تا هزینههایی در حوزه هزینه خیریه انجام دهند و این قسمت کوچکی یا شاید یکدهم چیزی است که برای شرکتها بهعنوان مسئولیتپذیری اجتماعی شناسایی میکنیم.
*یعنی مسئولیت شرکتها مساوی با هزینههای خیریه است؟
امروز مساوی دانستن رفتارهای خیرخواهانه یا پرداخت هزینههایی در قالب هزینههای خیریه با مسئولیتپذیری اجتماعی شرکتی یک امر کاملاً اشتباه و یک برداشت اشتباه از این مفهوم است. در موضوعی که از آن صحبت میکنیم هزینههای خیریه هم وجود دارد اما دهها برابر بزرگتر از مفهوم رفتارهای خیرخواهانه یا انجام هزینههای خیریه است. امروز یک شرکت یا یک مجموعه اقتصادی در مقابل کارکنانش، مشتریانش، جامعه محلیاش، محیطزیستش، در مواجهه با قانون و مقرراتی که باید رعایت کند و در مواجهه با حاکمیت مسئولیتهایی دارد و جمع همه این مسئولیتها را بهدرستی و بهموقع انجام دادن این است که شرکت یا مجموعه اقتصادی موفق شده مسئولیتپذیری اجتماعی داشته باشد و این مسئولیتپذیری اجتماعی میتواند برند او را تقویت کند و پایداری شرکت را برای بلندمدت تضمین کند. شرکتها معمولاً به برخی از این آیتمها متناسب با درکشان یا مواجههشان و یا واقعیتهای اجتماع توانستند نزدیک شوند که برخیها بیشتر و برخیها کمتر؛ ولی هنوز گسترهای که به نام مسئولیتپذیری اجتماعی است برای عمده فعالان اقتصادی و شرکتهای ما روشن و شفاف نیست.
*برای نظاممند شدن این فعالیتها چه باید کرد؟
سال گذشته، با تأخیر نزدیک به دهساله یکی از استانداردهای مهم بینالمللی که به این موضوع میپردازد و میتواند این موضوع را برای ما روشن سازد در ایران ترجمه شد و بهعنوان استاندارد ملی ارائه شد. اگر این استاندارد موردتوجه قرار بگیرد چیزهایی را که گفتم میتوانید در آن ببینید. افراد حقیقی یا حقوقی صرفاً به استناد اینکه برخی از هزینههای خیریه را در سال میپذیرند یا مؤسساتی در این زمینه تأسیس کردند نمیتوانیم بگوییم مسئولیتپذیری اجتماعی دارند و اینها افراد خیری هستند که هزینههای خیریه میپردازند. مساوی دانستن این دو با همدیگر یک خطر بزرگ است به این صورت که بگوییم اینهمانی وجود دارد. مسئولیتپذیری اجتماعی چیز جدیدی نیست و از سالهای پیش داشتیم و همان اندیشههای خیرخواهانهای بوده که داشتیم که هزینههای خیریه است.
*یعنی همانند هم هستند؟
خیر! اینهمانی غلط است و باید جلویش را گرفت؛ چون ما را به راه اشتباه میبرد. هزینههای خیریه همواره محترم و معتبر بوده و الآن هم محترم و معتبر است و به آن نیاز است که در فضای عمومی کسبوکار و فضای عمومی اجتماع افراد و شرکتها برای پرداخت هزینههای خیریه تعهداتی داشته باشند اما این به معنای مسئولیتپذیری اجتماعی شرکتها و افراد نیست و جزو کوچکی از آن مسئولیت است.
*مشکلات خیریهها چیست و چه باید کرد؟
در شکل انجام این اندازه از مسئولیت اجتماعی در حوزههای خیریه هم با ایرادها، خطاها و عوارضی مواجه بودهایم؛ یعنی با توجه به اینکه خیریهها قرار بوده بهعنوان مؤسسات غیرانتفاعی تشکیل و اداره شوند و باهدف سودآفرینی فعالیت نکنند و منابعی که حاصل میکنند صرفاً در فعالیتهای مشخص و متمرکزی فعالیت کنند بلبشویی در طول چند دهه گذشته در حوزه خیریهها اتفاق افتاده که برخی از بستر شکل دادن مؤسسات خیریه کارها یا منافع اقتصادی دیگری را پیگیری کردند یا تلاش کردند از طریق آنها بعضی از رفتارهایی مثل پولشویی یا فرارهای مالیاتی را سازماندهی کنند. بههرحال همیشه از هر عنصر خوبی استفادههای نامطلوب انجام میشود؛ لذا نهتنها در ایران، بلکه در همه دنیا این نوع از اتفاقات افتاده؛ ولی هر چه پیشرفت شده و هرچقدر حرکت انجامشده جامعه هشیارتر گردیده و قوانین و مقررات جدیتر و سختگیرانهتری برای کارکرد این نوع مؤسسات تنظیمشده و شفافیتهای بالاتری از آن درخواست شده برای اینکه چنین خطاکاریهایی رخ ندهد و نظارت بیشتری صورت گیرد و آنهم نظارت از جنبه عمومی؛ یعنی اینگونه فعالیتها باید نوع گزارشدهیهایی ترتیب میدادند و در تعامل با جامعه بهگونهای گزارش دهی میکردند که شفافیت لازم روی رفتار، تصمیمات و نحوه هزینهکرد میداشته تا این اتهامات به آنها وارد نشود.
*آیا رویههایی مصداقی داریم؟
در این زمینه در چند سال اخیر سختگیریهای بیشتری هم در تأسیس انجمنها یا مؤسسات خیریه و هم در تمدید مجوزهای این انجمنها در حال انجام است. اصل این سختگیریهای دقیق بهویژه در شفافیت در حوزه مالی و رفتارهای مالی کار درست و شایستهای است و در حال حاضر موضوع حسابرسیهای داخلی باهمراهی افراد شایسته و صاحبنظر جزو موضوعاتی است که توسط وزارت کشور که مرجع صدور این نوع از مجوزهاست نسبت به گذشته خیلی جدیتر دیده میشود و کنکاشهای موشکافانه درزمینه افراد مؤسس، سوابقشان و منابعی که وارد این مؤسسات خیریه میکنند نسبت به گذشته با دقت بیشتری انجام میشود و سازمان امور مالیاتی هم با دقت بیشتری رفتارهای این مؤسسات را بررسی میکند؛ ولی این بدان معنا نیست که هیچ فرصت سوءاستفادهای از رفتارهای خیریهای یا مؤسسات خیریه وجود نداشته باشد و همچنان نمونهها و فرصتهایی وجود دارد اما نسبت به پنج سال گذشته این فرصتها و نمونهها بهشدت شرایطشان تغییر کرده به خاطر اینکه سازمانهای متولی هرکدام بهنوعی وارد صحنه شدند و دارند شرایط را برای خطاکاران سختتر و دشوارتر میکنند؛ ولی این یک واقعبینی است که باید داشته باشیم که در کنار عنوان خیریه و شکلگیری رفتارهای خیریهای، مؤسسات خیریه و مبالغ پرداختی هزینههای خیریه اهداف دیگری چه اهداف سوءاستفادههای مالی و اقتصادی و چه اهداف سیاسی و چیزهای دیگری در جوامع گوناگون و کشور ما همواره وجود داشته ولی به نظر میآید هم آگاهی بیشتر عمومی در جامعه بهصورت عمومی نسبت به فعالیتهای خیرخواهانه و آثارش و هم هشیاری بیشتر متولیان این امر سبب شده که نسبت به گذشته حساسیتها در این زمینه بیشتر باشد. اگر این جریان بدون جهتگیریهای سیاسی و با تمرکز بر رفتار حرفهای مدیریت مالی و انتشار گزارش درست مالی و حسابرسی پیش برود میتواند زمینه و ضریب خطا را در این زمینه کمتر سازد. سروسامان دادن به حوزه خیریه و هزینههای مؤسسات خیریه به معنای سازمان دادن به موضوع مسئولیتپذیری اجتماعی افراد و شرکتها نیست و قسمت کوچکی از مفهوم مسئولیتپذیری اجتماعی حولوحوش رفتارهای خیریه و هزینههای خیریه است. بیش از 90 درصد چیزی که به آن مسئولیتپذیری اجتماعی میگوییم از اینجا آغاز میشود؛ به رسمیت شناختن و شناسایی همه ذینفعان اطراف یک بنگاه به تعیین ارتباطات درست با تکتک این ذینفعان بهگونهای که منافع آنان حفظ شود و آسیبی از رفتار اجتماعی شرکت بر ذینفعان باقی نماند. این ذینفعان شامل مشتریان، کارکنان جوامع محلی، محیطزیست، مجموعه نظام حکمرانی کشور، قوانین و مقررات و گروههای اجتماعی متنوع است.
* اقتصاد بازارگرا همیشه مورد انتقاد بوده که به مسئله محیطزیست نگاه ابزاری داشته. آیا فعالیت بنگاهها پاسخگوی انتقاد گسترده هست یا نه؟
موضوع مسئولیت اجتماعی شرکتها و بنگاهها از دل همین اقتصاد آزاد خارجشده؛ یعنی اقتصاد آزاد باهدف حداکثرسازی منافع و سود تعدادی از صاحبان سرمایه و صاحبان منابع بزرگتر کارش را آغاز کرده و ادامه داده و پیگیری ممتد منافع برای گروههای خاص صاحب سرمایه سبب یک مجموعهای از آسیبها برای گروههای مختلف اجتماعی شده و آرامآرام هرکدام از این گروههای اجتماعی مثل کارگران، مصرفکنندگان و حامیان محیطزیست متشکل شدند و خواستههای خود را پیگیری کردند و در تعامل این پیگیریها با صاحبان صنعت و صاحبان سرمایه موفق شدند مسئولیتهایی را متوجه شرکتها و سرمایهداران و افرادی که از محل فعالیتهای اقتصادیشان آثار منفی به مجموعه جامعه و افراد مترتب میشده، بکنند. جوامع توسعهیافته در طول زمان با گذشت زمان و با آگاهی بیشتری که در بین مردمان در جامعه اتفاق افتاده توانستند رفتارهای یکجانبه سودطلبانه صاحبان ثروت و سرمایه را محدود کنند و آنان را وادار سازند که برای پایداری خودشان درصحنه اقتصاد و کسبوکار کمکم مسئولیتهایی به عهده بگیرند و بعداً که این اتفاق رخداده شرکتهای پیش رو و سازمانهای بزرگتر به این فکر افتادند رفتارهای خلاقانه، نوآورانه و پیش رو استخدام کنند و به کار بگیرند تا از طریق رفتارهای حرفهای و بهکارگیری رویکردهای حرفهای در عرصه مسئولیتپذیری اجتماعی بتوانند وجهه اجتماعی خوب پیدا کنند، نهتنها اینکه صرفاً پاسخگوی نیازها یا مطالبات مستقیم باشند، بلکه بتوانند جامعه را از حضور خودشان مشعوف کنند و بگویند چقدر به درد جامعه میخورند و رفتار اقتصادی و کسبوکارشان چقدر دارد به مجموعه جامعه کمک میکند و به استناد این پشتیبانی اجتماعی برای خود فراهم سازند. وقتی شرکتها فهمیدند که آثار منفی در نارضایتی عمومی از رفتار اقتصادی و زندگی اقتصادی آنها وجود دارد به این فکر افتادند که از مسیر جلب رضایت عمومی افراد جامعه و ایجاد یک تصویر مناسب مسئولیتپذیرانه در اجتماع از منافع این موضوع بهرهمند شوند. در نمونه توسعهیافته خودش رقابتی بین برندهای بزرگ برای رفتار خردمندانه، خلاقانه و نوآورانه برای انتخاب و اجرای رویکردهای مسئولیتپذیری اجتماعی به وجود میآورد و این شکلگرفته است. زمانی شرکتها در جلب رضایت مشتری بلافصل خودشان رقابت میکردند از طریق ارائه فیشرهای جدید، نوآوری، قیمت مناسب و... الآن بهشدت روی حوزه ایجاد رضایت بیشتر برای جامعه از محل فعالیت اقتصادی و کسبوکارشان با هم رقابت میکنند که نمونه موفق این فعالیت را میشود در کشورهای بیشتر توسعهیافته در کشورهای اسکاندیناوی دید که چگونه شرکتها دارند درزمینه اینکه آثار اجتماعی مناسبتر و بهتر داشته باشند باهم رقابت میکنند و تمرکزشان را در حوزه فنآوریهای نوین گذاشتند، بهگونهای که منافع اجتماعی بیشتری را از فعالیت اقتصادی که انجام میدهند برای جامعه به ارمغان بیاورند؛ بنابراین نهتنها در نمونههای خوبش این توجه و یادآوری و توجه به استانداردها جلوی برخی از مشکلات را گرفته یا جلوی توسعه بعضی از مشکلات را به خاطر فعالیتهای شرکتی و سودجویانه سرمایهداران گرفته، بلکه در برخی از نمونهها حتی فضا بهگونهای تغییر کرده که توجه به جایگاه مردم و جامعه در موفقیت یا عدم موفقیت شرکتها به حدی معتبر و جدی شده که شرکتها برای رضایت بیشتر جامعه باهم رقابت میکنند و رویکردهای جدیدتر و خلاقانهتری را ترتیب میدهند. در نمونههای موفق در جوامعی که در این زمینه از ما جلوترند جایگاه مسئولیتپذیری اجتماعی شرکتی بهگونهای رشد کرده که الآن شرکتها دارند روی این موضوع با هم رقابت میکنند؛ همانطور که در دورهای رقابت جدی شرکتها برای جلب رضایت مشتریان با ارائه کیفیتهای بالاتر، قیمتهای مناسبتر و ترکیبات مناسبی از این موضوع موجب شد مصرفکنندگان کالا اضافه رفاهی حاصل کنند در رقابتی که به وجود آمده بود، یعنی کالاها را ارزانقیمتتر و باکیفیتتر دریافت کنند. مسیر به این سمت پیش میرود که رقابت شرکتها و سرمایهداران و برندهای بزرگ در عرصه مسئولیتپذیری اجتماعی جامعه را نسبت به گذشته از حضور اقتصادی و کسبوکارهای آنها منتفعتر میسازد. البته در حوزه اجتماعی ما وضعیت به این شکل نیست به خاطر اینکه در حوزه تشکلهای اجتماعی، NGOها، رفتارها و تشکلهای عمومی و مردمی هنوز نوپا هستیم و جامعه درزمینه احقاق حقوق خود به بلوغ لازم دست پیدا نکرده و توانایی پیگیری موضوعات برای احقاق حقوق خود را بهاندازه کافی ندارد. هرچقدر این جامعه رشد بیشتری داشته باشد و مردمسالاری جدیتری در آن وجود داشته باشد و امکان ابراز نظر و پیگیریهای بیشتری داشته باشد و بتواند از رسانهها بهصورت حرفهایتر و تأثیرگذارتر استفاده کند حتماً شرکتهای ما را هم تحریک میکند که نسبت به مسئولیتپذیری اجتماعی حساسیت بیشتری پیدا کند.