جامعهشناسانه اندیشیدن به چه کار میآید؟(7)
مسئله اجتماعی با وعظ و اندرز حل نمی شود
اقتصادی
بزرگنمايي:
فصل اقتصاد - جامعه ایران زمانی روی صلح، توسعه پایدار و امنیت را میبیند که پاسبانها، مراقبتهای باغبانها از فرهنگها و انسانها را مخل امنیت ندانند؛ و بنّاها نیز برای ساخت و سازهایشان از دانش و تجربه باغبانها استفاده کنند.
نعمتالله فاضلی جامعهشناس/آینده نگر
مسئلههای اجتماعی با وعظ و اندرز حل نمیشود؛ به جامعهشناسانه اندیشیدن نیاز داریم؛ اندیشهای که به ما اهمیت زبان و مفاهیم برای داشتن سامان اجتماعی و حکمرانی کارآمد را بدهد؛ زبان و مفاهیمی که به کمکشان با هم گفتوگو کنیم. ما نیازمند زبان جدیدیم؛ زبانی که با آن شهر و کلانشهر را بشناسیم؛ جهان سیارهایشده را درک کنیم؛ انسانها را بفهمیم؛ تکثر و تنوع را پاس بداریم؛ طبیعت و میزان پیوندمان با آن را عمیق بیاموزیم. به مدارس، دانشگاهها، اندیشمندان و کسانی نیاز داریم که مفاهیم اجتماعی و انسانی را متناسب با موقعیت امروز برای ما فهمپذیر کنند، آنها را به کرسی بنشانند. فقر ملت ما، فقر مفاهیم است. اگر میخواهید ملتی را به خاک سیاه بنشانید مفاهیمش را میانتهی کنید. مفاهیمی همچون قانون، آزادی، عدالت، استقلال، اخلاق، عشق، دگرخواهی، صلح، دوستی، تکثر، مدارا، گفتوگو، دموکراسی، یادگیری، عقلانیت و نقد، مفاهیم و زبان دنیای امروز است؛ برای انسانی زیستن در جهان امروز، زبان دیگری وجود ندارد. این مفاهیم در چهل سال اخیر تحقیر شدهاند. اگر خواهان جامعه انسانی هستیم ناگزیریم این مفاهیم را در حوزه عمومی گسترش دهیم و با این زبان سخن بگوییم. این زبان، زبان انسانیت و انسانهاست. باید به فرزندانمان بیاموزیم هنر و علوم انسانی و اجتماعی یاد بگیرند. رمان، شعر، تاریخ و فلسفه بخوانند، در نشستها و همایشها و انجمنهایی که گفتوگو درباره جامعه و انسان است مشارکت کنند. اگر بیدار نشویم بیشتر و بیشتر از جامعه جهانی و انسانی عقب میمانیم. تکنولوژی نبود که غرب را به جلو برد، غرب به کمک فیلسوفان و جامعهشناسان و ادیبان و اندیشمندان خود جلو افتاد. ماشینها، ابزارها و قدرتها، به کمک معماری به نام علم انسانی توانستند مدنیت را ممکن کنند. ما صدوپنجاه سال است که خطا فهمیدهایم. فکر کردیم غرب به کمک ابزار جلو رفته و از جامعه هم انتظار ابزاری داشتیم. نیاز داریم یاد بگیریم که مسائلمان را با گفتوگوی جمعی بشناسیم و راههای بهبود جامعه را بسازیم. به انگیزهای برای زندگی جمعی و به شوقی برای یادگیری جمعی محتاجیم. از یک سو سرمایهداری به ما تحمیل کرده که فکر کنیم راه حل همه چیز در مصرف است؛ و از سوی دیگر، گفتمان رسمی حاکم میکوشد فکر کنیم راهحل همهچیز در ایدئولوژی و اسلام سیاسی است. هردوی اینها حداقل در این امر مشترکاند که جایی برای انسان و علم انسانی و علم اجتماعی قائل نیستند.
خوشبختی در جهان امروز اگر ممکن باشد نیازمند جامعهشناسانه اندیشیدن است؛ زیرا خوشبختی و شادی و سلامتی در صورتی ممکن میشود که جامعه خوشبخت، شاد و سالم بسازیم. این نیز از راه رواندرمانگری، روانشناسیگرایی، موعظهگرایی، و ترویج کلبیمسلکی و این جور فعالیتها ممکن نمیشود. جامعه شاد، جامعهای است که انسانها با همه تنوع و تکثرشان فرصت مشارکت کردن، انتخاب شدن و انتخاب کردن، فرصت دیدن و دیده شدن، فرصت گفتوگو و تعامل جمعی، و فرصت دوستی و عشق ورزیدن داشته باشند. این ارزشها نیز به زبان و مفاهیمی متناسب و اثرگذار در هر جامعه نیاز دارد. علم انسانی و اجتماعی، خالق و راوی این زبان است. علم انسانی است که اهمیت زبان و مفاهیم در شکل دادن و پیش بردن جامعه را نشان میدهد. به علم انسانی و اجتماعی نیاز داریم تا به ما یاد دهد سادهترین واژهها در زندگی انسانی از پیچیدهترین تکنولوژیها پیچیدهترند. برای تکتک واژهها که در زندگی روزمره به کار میبریم هزاران کتاب در دنیا نوشتهاند. چون در دنیای مدرن ضروری است روی مفاهیم سرمایهگذاری کرد. مفاهیم جامعه، انسان، فرهنگ، وجود، هستی، علم، یادگیری، آزادی، عدالت، شهر، توسعه، اقتصاد، زبان، گفتوگو، کنش، کنشگری، هویت، زندگی، صدها و هزاران مفهوم دیگر همان اندازه برای توسعه و خوشبختی جامعه ضروریاند که تکنولوژیها و منابع طبیعی و مادی. جامعهای انسانیتر است که زبان در آن فعالانهتر، خلاقتر، آزادتر، و گستردهتر توسعه مییابد و متناسب با تحولات جامعه، پویا و متحول میشود. انسانها ساکنان جهان زباناند. آبادانی زمین و سلامتی خانه تن، در هر جامعهای در گرو شیوه مواجهه آن جامعه با زبان است. نهتنها شعر و ادبیات، بلکه دینها، دانشها، هنرها و اسطورها، همه پارهها و جلوههایی از جهان زباناند. اندیشیدن جامعهشناسانه، یعنی فهمی که میداند گفتوگو و قلمرو عمومی و زبان چرا و چگونه جامعه را میسازد، پویا میکند، و کرامت و مقام انسان را ارج مینهد. اگر حوزه عمومی جامعهای با مفاهیم انسانی و اجتماعی آزادی، دوستی، عدالت، دموکراسی، یادگیری، خودشکوفایی، خلاقیت، هنر، ادبیات، انسان، تعامل و گفتوگو، مدارا و تساهل، محیط زیست، حقوق بشر، تنوع و تکثر و امثال این مفاهیم سروکار داشت و این مفاهیم معیار ارزشدهنده و اعتباربخش به سخنان و گفتوگوها بود، میتوان گفت این جامعه در مسیر توسعه و تحول انسانی است؛ اما اگر جامعهای حوزه عمومیاش در انحصار مراجع قدرت باشد و مفاهیم ایدئولوژی و تبلیغ برای تثبیت و تداوم سلطه مدام تولید و بازتولید و تکثیر شود، چنین جامعهای اقتدارگراست، تمامیتخواه است، و اندیشه مهندسانه بر آن چیرگی دارد. جامعهشناسانه اندیشیدن در این جامعه، نقد زبان مسلط و تلاش برای خلق و گسترش مفاهیم انسانی است.
علم اجتماعی و انسانی، زبان وجدان و ذهن جامعه است. ذهن ما کوچک مانده است. اگر میخواهیم در زندگی سرمایههای اجتماعی، روابط اجتماعی، نظم و امنیت اجتماعی و سعادت اجتماعی به وجود بیاید لازم است ذهن جامعه اعتلا یابد. اعتلای این دانشها در گام اول این است که نظام حکمرانی کشور بر پایه عقلانیت برآمده از این علوم استوار شود نه عقلانیت ایدئولوژیک حاکم. جامعهشناسانه اندیشیدن جای مهندسانه اندیشیدن در نظام حکمرانی را بگیرد. در گفتمان اجتماعی نیز اندیشه جامعهشناسانه نیازمند اعتلا و ترویج است. ضروریست به مردم و به شهروندان کمک کنیم تا دریابند به علم اجتماعی و انسانی احتیاج دارند و الا فرزندان و زندگیشان نابود میشوند. زرتشت گفته بود کسی خوشبخت است که همسایهاش خوشبخت باشد. این یعنی جامعهشناسانه اندیشیدن. نیاز داریم خودمان و فرزندانمان بیاموزیم جامعهشناسانه بیندیشیم؛ و این شیوه اندیشیدن را در سازماندهی جامعه، نظام اداری و حکمرانی کشور رواج دهیم.
پرسش اولیه این بود: «چه باید اندیشید؟» و «چگونه باید اندیشید؟» سه شیوه اندیشیدن در ایران معاصر تجربه کردهایم: مهندسانه اندیشیدن، ایدئولوژیک اندیشیدن و جامعهشناسانه اندیشیدن. تأسیس دارالفنون و نهاد آموزش، ترویج مهندسانه اندیشیدن بود. این نهاد تا پایان پهلوی اول توانست اندیشهای اثرگذار و سازنده باشد، زیرا جامعه از داشتن زیرساختهای اولیه مادی و فنی محروم بود. مهندسانه اندیشیدن، «گفتمان عمران» را در برنامهریزیهای توسعه ایران ایجاد کرد. اولین برنامه توسعه ایران در 1327 آغاز شد و اسم آن «برنامه عمرانی» کشور بود. از آن زمان تاکنون گفتمان عمران بر نظام برنامهریزی کشور حاکم است. دال مرکزی این گفتمان، ساخت و ساز زیربناهای مادی و ساختمانی و فنی است.
ایدئولوژیکاندیشی از زمان رضاشاه و شکلگیری دولت پهلوی آغاز شد. ملیگرایی باستانگرا، اولین ایدئولوژی رسمی ایران بود. با شکلگیری جمهوری اسلامی در 1357 اسلام سیاسی، دومین ایدئولوژی رسمی ایران شد. نظامهای حکمرانی در ایران، ایدئولوژی را به شیوه اندیشیدن در نظام حکمرانی کشور تبدیل کردند. مهندسانه اندیشیدن با ایدئولوژیکاندیشی سازگار شد و در دوره مدرن این دو شیوه دست اندرکار ساختن جامعه و در عین حال تولید قدرت و سلطه بودند. اندیشه ایدئولوژیک، اندیشه پاسبانی است؛ میکوشد با استفاده از قدرت، امنیت ایجاد کند و نظم مستقر را حفظ نماید. اندیشه مهندسانه، اندیشه بنّایی است؛ میکوشد زیرساختهای مادی و فنی را بسازد. اما جامعه نیازمند مراقبت است؛ مراقبت از انسانها، تاریخها، دینها، ارزشها، سلیقهها، زبانها، و فرهنگها. اندیشه جامعهشناسانه، اندیشه باغبانی است؛ اندیشهای که از گلها و گیاهان مراقبت میکند تا شکوفا شوند. جامعه ایران بنّاها و پاسبانهای فعال و پرکار دارد اما میدان کار برای باغبانهایش محدود است. شاعران، رماننویسان، فیلمسازان، هنرمندان، فیلسوفان، جامعهشناسان، و محققان و دانشگاهیان علوم انسانی و اجتماعی، باغبانهای جامعه و فرهنگاند. کار اینها مراقبت از جامعه و انسانهاست. دست و اندیشه باغبانهای جامعه ما را بسته یا محدود کردهاند؛ اینست که انسانهایش احساس نمیکنند از آنها مراقبت میشود؛ احساس شکوفایی نمیکنند. اندیشیدن جامعهشناسانه، ضرورت مهندسانه و ایدئولوژیکاندیشی را انکار نمیکند. جامعه ایران نمیتواند این شیوههای اندیشیدن را کنار بگذارد؛ اما مسئله این است که اگر جامعهشناسانه اندیشیدن نباشد، دستاورد پاسبانها و بنّاها، توسعه همهجانبه و پایدار، نظم و امنیت باثبات و صلح بر باد میرود. بنّاها، پاسبانها و باغبانها در کنار هم میتوانند جامعه صلح بیافرینند. ما هم به ساخت و ساز بنّاها، هم امنیت و قدرت پاسبانها، و هم گفتوگو و زبان و مراقبت باغبانها نیازمندیم. بنّاهای جامعه برای کارشان مواد و مصالح و پول میخواهند، پاسبانهای جامعه به اقتدار و سلاح و سازمان نیاز دارند؛ و باغبانهای جامعه نیازمند آزادی و فضا برای گفتوگو و اندیشهورزیاند. جامعه ایران زمانی روی صلح، توسعه پایدار و امنیت را میبیند که پاسبانها، مراقبتهای باغبانها از فرهنگها و انسانها را مخل امنیت ندانند؛ و بنّاها نیز برای ساخت و سازهایشان از دانش و تجربه باغبانها استفاده کنند.