بزرگنمايي:
فصل اقتصاد - نگاه ایران به مسائل جهانی چگونه نگاهی است و چگونه باید مسائل اقتصادی را از دریچه این نگاه پیگیری کرد؟ این مقاله را بخوانید.
فریدون مجلسی دیپلمات سابق و تحلیلگر مسائل بینالملل/آینده نگر
چو در دام لغزنده افتاد مور / رهاننده را چاره باید نه زور [1]
محمود احمدینژاد، با تهییج افکار عمومی با شعار «انرژی هستهای حق مسلم ماست»، و با بهصف کشاندن جوانان بومی و غیربومی بهصورت سپر انسانی پیرامون نیروگاه اتمی بوشهر، منظور از انرژی هستهای را به نیروگاه برق معطوف میکرد، با نفی هولوکاست و تأکید بر هدف نابودی اسرائیل درواقع میان آن انرژی و این نابودسازی پلی میزد که به بمب منتهی میشد! و با نادیده گرفتن شش قطعنامه شورای امنیت، درواقع «هشیار در میان مستان نشسته» و تحریمی بینالمللی را به ایران تحمیل میکرد که منجر به پذیرش مجازاتی نظارتی شد که کشور بتواند به بهرهمندی از آن «چاره» آبرومندانه از آن «دام لغزنده» برهد. کشور رهیده بود، اما بازوی اقتدار، ذهن چارهجویان محافظهکار سازشطلب را به چالش گرفت و با نمایش قدرت موشکی و هدفگیری استراتژیک، چاره متجاوزان زورگو به منافع و حقوق فلسطینیان را متقابلاً در کاربرد زور دانست. این زورآزمایی سرانجام به ریاستجمهوری دونالد ترامپ زورمدار و زورمند رسید که چاره همهچیز را در زورورزی میدید. البته سیاست مجاری دیگری برای حل دشوارترین مشکلات از طریق مذاکره دارد. اما ترامپ میز مذاکره 1+5 را ترک کرد، و زورش را روی تحریم فلجکننده جمهوری اسلامی ایران متمرکز کرد. اما تحریم ملت ایران که با وسعت کشور و منابعش، دامنه مرزها و دور زدنها، خردکننده اگر هست، نابودکننده نیست. چه خوش گفت فصیح الزمان شیرازی: «سر خُمِّ می سلامت، شکند اگر سبویی!»
اکنون آن لطمات منجر به مشکلات معیشت روزانه مردم، بیکاری و تورم و بالا رفتن میزان فقر و جرم و مفاسد دیگر هم شده است. برخی چاره را در بازگشت ایران و آمریکا به برجام میدانند. جمهوری اسلامی میگوید این ما نبودیم که برجام را ترک کردیم! آمریکا ترک کرد، خودش هم برگردد! و میگوید توپ را به زمین آمریکا انداخته. آمریکا میگوید، ما که تحریم نیستیم! شما اگر میخواهید از تحریم خارج شوید گامهای برچیدن پایشها را برگردانید و به تعهدات برجامی بازگردید! و توپ را به زمین ایران بازمیگرداند. جمهوری اسلامی میگوید که در برجام بودیم و تعهداتمان را هم انجام میدادیم، شما تعهداتتان را انجام ندادید و بانکها و بازرگانی ما را تحریم کردید و توپ را برمیگرداند به زمین آمریکا! آمریکا میگوید شما موشک زدید و برجام را منهدم کردید. دست بردارید و برگردید به برجام، و توپ را برمیگرداند به زمین جمهوری اسلامی! جمهوری اسلامی میگوید، موشک به شما ربطی ندارد. برجام درباره اتم بود، درباره موشک که نبود! و ضمناً بدانید موشک خط قرمز ماست. و توپ را برمیگرداند به زمین آمریکا. آمریکا میگوید، شما در منطقه خواهان نابودی هستید. جلوی اتم را گرفتیم که نابود نکنید و گفتید حالا با موشک!! ما هم تحریم کردیم و رفتیم بیرون! حالا هم این شما هستید که مسئله دارید، اگر میخواهید تحریم را برداریم، با ما راه بیایید. با زور که نمیشود. و توپ را برمیگرداند به زمین جمهوری اسلامی ایران! جمهوری اسلامی میگوید، شما آن بار به تعهدات خود عمل نکردید ممکن است این بار هم عمل نکنید و تضمین بدهید، ما هم خود دانیم و موشک و منطقه، در آن باب هم که خط قرمز است دخالت نکنید. و توپ را برمیگرداند به زمین آمریکا! آمریکا هم دیده با تحریمها مردم نیمهجان شدند ولی نمردند، و ضمناً نفت ایران هم برایشان مهم است و اندکی هم وادادهاند و فروش نفت ایران از لابهلای دور زدنها افزایش هم یافته است، و آنها مایل هم نیستند همه تخممرغها را در سبد اعراب بگذارند، ظاهراً بدشان نمیآید ایران به تعهدات برجامی بازگردد و محدودیتها و پایشهای آژانس را اعمال کند، در عوض بانک و نفت و صادرات و واردات آزاد شود، و آمریکا با منطقه و خط قرمز هم کاری نداشته باشد. و توپ را میاندازد توی زمین آمریکا! ملت هم هاج و واج منتظر نشسته و توپ را میبیند از اینطرف به آنطرف و از آنطرف به اینطرف ردوبدل میشود، و حالش را میگیرد. بیکاری و تورم و گرانی و فقر روزافزون و مشکلات بهجای خود باقی است. اما آمریکا که این روزها در منطقه حضور بیشتری دارد و یارگیری میکند، احتمالاً بدش نمیآید امتیازی بدهد و نفت از ایران هم به اروپای گرفتار در تحریم نفتی با جنگ اوکراین برسد، و اعتباری هم برای صادراتش به ایران پیدا کند، و جواب منطقه را هم به «منطقه» واگذار کند! بهعبارتدیگر مگر هماکنون در منطقه آن جنگ نیابتی کذایی ادامه ندارد، مگر اینها نمیزنند و آنها هم! شاید این هم یک راهحل باشد: یعنی ما میخریم، شما هم بخرید. ما میفروشیم، شما هم بفروشید. ما حواله میکنیم، شما هم حواله کنید. و ما میزنیم، شما هم بزنید، دیگر دعوا چرا! خط قرمز هم کار خودش را بکند، اگر لازم شد کمکش میکنیم! از توسل به غافلگیری و جنگ پرخطر و ویرانی و کشتار و نابودی شهرها و کشورها، و سیل میلیونها پناهنده گرسنه در همسایگی و در منطقه یعنی راهحل احمقانه نهایی که بهتر است!
[1] شعر نظامی گنجوی است. گویند حشرهای دامی به شکل قیف از رمل نرم و لغزنده درست میکند و خودش در ته قیف پنهان میشود و به انتظار مینشیند، تا مگر موری در آن دام افتد. مور که میخواهد از دام برهد، تلاش میکند و میلغزد، هرچه بیشتر میکوشد بیشتر میلغزد. رهاننده هم نباید زور اضافی بزند، باید خس و خاشاکی را بهنرمی کنار مور قرار دهد تا از آن طاس لغزنده نجات یابد.