بزرگنمايي:
فصل اقتصاد - هفته نامه همشهری جوان - ایلیا مکاری: نه مانند «استیو جابز» یک مدیر افسانه ای است و نه مانند «بیل گیتس» صاحب شرکت غول پیکر، او یک مرد ساده است با ایده هایی بزرگ و البته جسارتی بزرگ تر. او صبور است و این استقامت حالا او را به سرمایه ای رسانده که در دنیا بی رقیب است. «جف بزوس» در حالی ثروتمندترین آدم دنیا لقب گرفته که شرکتش تا سال ها سود نمی داد. کتابفروشی آن لاین بزوس به صبر او کم کم به آمازون تبدیل شد. او یک مدیر افسانه ای با شخصیتی کاریزما نبود و نیست. او یک مدیر ساده است با کمی صبر و جسارت.
قانون دو پیتزا
جف بزوس، مدیرعامل شرکت آمازون یک قانون معروف دارد به نام قانون دو پیتزا. این قانون می گوید تعداد تیم کاری باید به قدری باشد که بتوان با دو عدد پیتزا آن ها را سیر کرد. درواقع بروس توصیه می کند که جلسات باید تنها در شرایط ضروری تشکیل داده شوند.
به نظر او هرچه تعداد نفرات تیم کاری بیشتر باشد، سطح سازندگی تیم کمتر می شود و بیشتر شرکت کنندگان در جلسات به جای این که ایده ها و نظرات شخصی خودشان را بیان کنند با یکدیگر به مخالفت می پردازند. پس بهتر است گروه های کاری کوچک باشند. اگر گروهی به اندازه ای باشد که دو پیتزا سیرشان نکند، باید از خیرش گذشت! به نظر بزوس، تیم کوچک تر یعنی خلاقیت بیشتر!
سرمایه گذار دست و دلباز
جف بزوس به شدت اهل سرمایه گذاری است و خوب می داند که با پول و سرمایه اش چه کار کند. بزوس حدود دو دهه پیش و زمانی که گوگل هنوز غول اینترنت نشده بود در آن سرمایه گذاری کرد. سهم او در شرکت بیش از دو میلیارد دلار است. بزوس به غیر از گوگل، در کمپانی هایی مانند «Uber»، «Airbnb»و حتی «Twitter» هم سرمایه گذاری کرده است.
جف بزوس در سال 2013 میلادی حرکت عجیبی کرد و روزنامه «Washington Post» را به مبلغ 250 میلیون دلار خرید. جالب این که بعد از خرید بزوس، محدودیت پرداختی از وب سایت برداشته شد و مقالات به صورت آن لاین و بدون هیچ هزینه ای در دسترس کاربران قرار گرفتند. با این حساب، بزوس زیاد هم خسیس نیست!
مالک میلیاردر
جف بزوس غیر از آمازون یک دلبستگی دیگر هم دارد. خرید زمین و عمارت! او در واقع یکی از 25 ملّاک بزرگ آمریکا به شمار می رود. او در سال 1998 عمارتی با مساحت حدود دو هکتار و به قیمت 10 میلیون دلار خرید. او آن زمان 1.6 میلیارد دلار پول داشت و تازه به فهرست میلیاردرها اضافه شده بود اما عطش خرید زمین در بزوس تازه پا گرفته بود. او این روزها یک خانه پنج هکتاری دارد با قیمت 70 میلیون دلار. می گویند بعد از کاخ سفید خانه جف بزوس بزرگ ترین خانه واشنگتن دی سی است.
مرد بی حقوق
درست است که مرد اول آمازون الان پولدارترین آدم روی زمین است اما باید بدانید که او از جمع کردن حقوقش به این عنوان نرسیده. درواقع او اصلا حقوق زیادی نمی گیرد که بخواهد پس انداز هم کند. حقوق او کمتر از حقوق عالی رتبه ترین کارمند آمازون است. او سالانه فقط 82 هزار دلار از سود آمازون را برای خودش بر می دارد. در حالی که «اندرو جسی» که این روزها سرویس های وب آمازون را مدیریت می کند خیلی بیشتر از این ها گیرش می آید.
رئیس اخمو
درباره رفتار بزوس با کارمندانش حرف و حدیث زیاد است. می گویند آقای رییس خیلی سختگیر است و بیشتر اوقات در حال داد و بیداد کردن سر کارمندانش است. حتی برای این که بتواند این رفتار زشتش را کنار بگذارد. مدتی پیش مشاور و روانکاو رفته ولی فایده نداشته. حالا گویا یک مربی رفتاری استخدام کرده که هر روز همراهش باشد و باید و نباید رفتار با کارمندها را با او تکرار کند.
از رفتارهای عجیب بزوس یکی این که به دستور او، ارائه فایل پاورپوینت در آمازون قدغن است. درواقع هرکدام از کارمندها باید مقاله هایی چندصفحه ای همراه پرونده های کاری خودشان داشته باشند. به عقیده بزوس، هر کارمند باید حوصله و تفکر نقد داشته باشد و نباید به فایل های ساده پاورپوینت دل ببندد.
یک نکته عجیب دیگر این که بزوس سر کار خیلی خسیس است. درواقع در آمازون برخلاف گوگل و فیس بوک و... نه خبری از ماساژ و کافه است و نه حتی غذای رایگان! در آمازون همه چیز حساب و کتاب دارد.
600 دلار در ثانیه
دارایی های آقای آمازون نزدیک به 91 میلیارد دلار است. اصلا بی خیال هر چه او در این سال ها جمع کرده. درآمد بزوس سال پیش فقط 19.3 میلیارد دلار بوده. کمی حساب و کتاب می تواند عمق ماجرا را نشان بدهد. بزوس سال پیش حدود 52 میلیون دلار در هر روز درآمد داشت. دو میلیون دلار در هر ساعت و نزدیک به 36 هزار دلار در هر دقیقه. ثانیه اش را هم بگوییم؟ دارایی های بزوس در هر ثانیه 600 دلار زیاد می شود. با دلار 4100 تومان امروز می شود حدود دو میلیون و 500 هزار تومان!
خوش شانس بزرگ
بزوس دو بار از مرگ فرار کرده است؛ اولین بار در سال 2001 میلادی که زمین لرزه ای با قدرت 6.9 ریشتر در سیاتل روی داد. در آن لحظه یک توپ تنگستنی ده کیلویی داشت به طرف بزوس می آمد که او در نهایت به زیر میز رفت و نجات پیدا کرد.
در سال 2003 میلادی هم هلی کوپتری که بزوس در آن بود، سقوط کرد. بزوس بسیار خوش شانس بود و تنها با چند زخم و کبودی توانست از این حادثه نجات پیدا کند. حالا او می گوید خیلی قدر زندگی اش را می داند. بزوس بعد از این جریان یکی از سرمایه گذاران پروژه «Unity Biotechnology» است؛ پروژه ای که با جدیت روی افزایش طول عمر بشر و مقابله با پیری کار می کند.
همبرگرفروش
مرد میلیاردر دنیای امروز برای رسیدن به جایگاهش فقط پشت میز ننشسته. بزوس از چهار تا شانزده سالگی، تابستان ها را در مزرعه پدربزرگش در تگزاس می گذراند و کارهایی مثل تعمیر آسیاب بادی و درو محصول و... انجام می داد. بعد هم برای به دست آوردن درآمد بیشتر در نوجوانی توی مک دونالد کارگری کرد. بعد هم به فکر افتاد که به همراه دوستش یک موسسه آموزشی راه بیندازد؛ موسسه ای به نام «دریم» که یک کمپ ده روزه تابستانی برای بچه ها بود. قرار بود از هر بچه 600 دلار بگیرند اما فایده نداشت. فقط شش بچه ثبت نام کردند. بزوس بعد از دریم یکراست به دانشگاه رفت بلکه آن جا به هدفش برسد.
نابغه نیم وجبی
اگر ادعا کنیم که بزوس از بچگی یک نابغه بوده، اشتباه نیست. او وقتی فقط سه سال داشت، یک شب دلش یک تخت معمولی خواست. پدر و مادرش زیاد به حرف های پسرک توجه نکردند و او را طبق معمول همیشه توی تخت نوزادی با حفاظ های چوبی گذاشتند. اما صبح با صحنه ای عجیب رو به رو شدند. پسر سه ساله شب تا صبح با پیچ گوشتی به جان تخت افتاده و در نهایت یک تخت درست و حسابی درست کرده بود بعدها هم یک دزدگیر برای اتاقش ساخت، یک هشداردهنده قوی که نمی گذاشت پای خواهر و برادرش به اتاق او برسد.
دایم الرییس
جف بزوس در سال 1986 و در رشته مهندسی برق و علوم رایانه از دانشگاه پرینستون فارغ التحصیل شد. پس از فارغ التحصیلی، پیشنهادهای شغلی «اینتل» و «بِللَبز» را رد کرد و دنبال استارت اپی رفت به نام «فیتل». بزوس در این استارت آپ زیاد دوام نیاورد برای همین به کمک «هالسی مینور»- که بعدا CNET را پایه گذاری کرد- استارت آپی را راه اندازی کرد که اخبار را از طریق فکس ارسال می کرد. بعد هم به شرکت D.E.Shaw رفت و در مدت چهار سال به مقام معاونت ارشد رسید. آن هم درست وقتی که فقط 26 سال داشت.
روزنامه سرنوشت ساز
بزوس در سال 1994 مطلب عجیبی در یکی از مجلات خواند؛ این که اینترنت در طول یک سال 2300 درصد رشد کرده است. این عدد او را به حدی شگفت زده کرد که تصمیم گرفت راهی برای استفاده از این رشد سریع پیدا کند. به این ترتیب، فهرستی از 20 محصول احتمالی که می توانست آن لاین بفروشد، تهیه کرد و از بین آن ها روی یکی که خیلی دوست داشت، دست گذاشت.
بله، کتاب! بزوس شغل پردرآمدش را ول کرد و وب سایت آمازون را در یک گاراژ راه اندازی کرد. آمازون آن قدر درب و داغان بود که او بیشتر جلساتش را در فروشگاه مجاورشان با نام «Barnes & Noble» برگزار می کرد.
یک تریلیونی
موسس آمازون در سال 1998 میلادی برای اولین بار به جمع میلیاردرهای دنیا پیوست. در آن سال برای اولین بار دارایی او از مرز یک میلیارد دلار گذشت اما حالا فقط 19 سال از آن دوران می گذرد و بزوس با ثروتی بیشتر از 90 میلیارد دلار مرد شماره یک دنیاست.
بخش جالب داستان این جاست که گمان می رود آمازونی ها به اولین تریلیونر تاریخ تبدیل شوند. وقتی آمازون با راه سختی که در این 20 سال از سر گذرانده توانسته 501 میلیارد دلار دارایی کامل داشته باشد، چرا نتواند تا چند سال دیگر این مبلغ را به یک تریلیون دلار برساند؟
دو جوان آس و پاس که دلبسته فکرهای هم شده بودند
عاشق ایده اش شدم!
24سال پیش که با هم ازدواج کردند، پسرک یک جوان ساده و آسمان جل بود، دخترک هم حسابدار و یک کارمند ساده. اما دخترک- یا بهتر بگوییم همسر ثروتمندترین مرد جهان این روزها- می گوید: «از خوش فکری اش خوشم آمد، از این که بلد بود از هیچ، یک چیزی دربیاورد. مجذوب همین اخلاقش شدم و با او ازدواج کردم.»
آشنایی شان از یک قرار مصاحبه رسمی شروع شد. «جف» آن زمان رییس یک شرکت کوچک محلی بود و «مکنزی» یک کارمند ساده که می خواست به عنوان محقق استخدام شود. او اولین کسی بود که در این پروسه انتخاب شد و به عنوان کارآموز سر و کارش به جف افتاد. آیا داستان عشق در نگاه اول بود؟ قطعا نه. وقتی درباره یک بازرگان حرف می زنید، این حرف ها بیشتر شبیه شوخی است.
جف هم صرفا به دلیل «شناخت درست منابع و امکانات»، «تیزهوشی»، «فهیم بودن» و «رزومه پر و پیمان مکنزی» به او علاقه مند شده بود. او هر چند این حرف ها را در قالب شوخی بیان کرده اما با توجه به اصل «تا نباشد چیزکی» نباید چندان بیراه هم گفته باشد.
آن سوی ماجرا چه کسی نشسته بود؟ مکنزی می گوید، همیشه در حالی که سخت کار می کرد، صدای خنده ی همسر آینده اش را از پشت دیوارها می شنید که همه چیز را به شوخی می گرفت و مدام با صدای بلند قهقهه می زد. در آغاز کار این خنده ها برای دخترک اعصاب خردکن و خسته کننده بود اما به مرور کوتاه آمد و با خودش فکر کرد، چه جذاب!
پیشنهاد ازدواج را مکنزی مطرح کرد و به پسرک مهلت داد تا چند وقت دیگر جوابش را حاضر کند. سه ماه نامزد بودند و شش ماه بعد عقد کردند. ماجرا این است که از وقتی مکنزی داستان ایده تجاری آمازون را شنید با خودش گفت: «این ایده به سرانجام می رسد.» بعد هم تصمیم گرفت با مغزی که چنین پیشنهادی را مطرح کرده، ازدواج کند.
یک سال بعد آن ها با هم ازدواج کردند، هر دو از شغل هایشان استعفا دادند و به سیاتل رفتند؛ جایی که ایده آمازون برای اولین بار شکل گرفت. تا پنج سال بعد، آمازون هنوز ایده ای بود که چند کارمند ساده را دور خودش جمع کرده بود.
اولین کارمند، مکنزی بود اما درآمد شرکت هنوز آن قدر نشده بود که بتواند تعداد زیادی کارمند بگیرد. خود زن و شوهر هم در یک خانه تک اتاقه زندگی می کردند. وضعشان چقدر نسبت به الان تفاوت کرده؟ جف الان بیست و پنجمین مالک زمین در تمام دنیاست؛ همین قدر خفن!